بررسی شرایط خاصی که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، به ویژه نیروی زمینی ارتش در آغازین روزهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با آن روبرو بوده است، می‌تواند ما را به فهم عمیق‌تر و درک کاملتری از واقعیت‌هایی برساند که شالودة هشت سال از بحرانی‌ترین و مهمترین برهه‌های تاریخ انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می‌دهند. گرچه در این باب کتاب‌های فراوان نگاشته شده و مقالات متعدّدی به رشتة تحریر درآمد‌ه ‌است، لیکن با بررسی جامعی از پیشینة مکتوب دفاع مقدّس و به‌ویژه پس از مراجعه به پیشکسوتانی که روزگاری در کسوت سربازی انقلاب، فرماندهی یگان‌های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی را برعهده داشته و تاریخ‌سازان و افتخارآفرینان این برهه از تاریخ انقلاب بوده‌اند، به وضوح درمی‌یابیم که واقعیت‌های بسیاری از این دوره یا ناگفته مانده‌اند یا کمتر به آنها پرداخته شده است، واقعیت‌هایی که شرایط امروز و سرنوشت آیندة این مرز و بوم لاجرم با آنها گره خورده است. در این مقاله تلاش شده است با محور قرار دادن نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در این برهه از تاریخ کشورمان تعمّق بیشتری داشته باشیم.‏
هجوم سراسری ارتشِ کاملاً آمادة عراق به میهن عزیزمان در شهریور ماه 1359 زمانی صورت‎‎گرفت که ارتش جمهوری اسلامی ایران در شرایط سخت و بدی قرار داشت. در آن زمان فقط نیروی نظامیِ سازمان یافته و با دانش نظامی بالا و تجهیزات مناسب که انتظار می‌رفت بتواند از مردم و میهن دفاع‏‎‎کند، ارتش بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهاد نوپایی بود که هنوز نمی‌شد روی آن حسابی باز?کرد. مجموعة قوای انتظامی به‌ویژه ژاندارمری که در مرزها مستقر بود هم توان رزمی و تجهیزات مناسبی برای دفاع در برابر حملات سنگین دشمن نداشت.‏
ارتش که با فرمان هوشمندانه و تیزبینانة حضرت امام خمینی (ره) در 28 فروردین ماه 1358 از توطئة بدخواهان و کوته‌فکران مبنی بر «انحلال» آن رسته بود، با از دست دادن شمار زیادی از فرماندهان ارشد خود در جریان تصفیة انقلابی ارتش، اخراج 40 هزار مستشار نظامی خارجی که عمدتاً آمریکایی بوده و در تمام امور نقش کلیدی داشتند، لغو قراردادهای خرید تجهیزات نظامی و ادوات مدرنِ جنگیِ در حال تحویل، تقلیل کارکنان پایور ثابت نظامی در رده‌های مختلف به دلیل توقّف استخدام، کم شدن مدت خدمت وظیفة عمومی از دو سال به یک سال، انحلال پاره‌ای از قسمت‌ها و واحدهای نظامی، متوقّف شدن طرح احداث بعضی از پایگاه‌های نظامی و... در حدّ قابل توجهی تضعیف شده بود و با تمامی این احوال به شدّت درگیر در غائلة ضدانقلاب بود. نیروی زمینی ارتش که استعداد آن از حدود 285 هزار نفر به حدود 150 هزار نفر کاهش و قدرت عملیاتی آن به چهار لشکر با آمادگی رزمی پایین تقلیل یافته بود، عملاً با دو سوم توان و استعداد خود در غائلة کردستان و آذربایجان غربی درگیربود.1 ضد انقلاب که از همان ابتدای پیروزی انقلاب با سوء استفاده از شرایط نابسامان و متزلزل موجود، با محاصره و حمله به پادگان‌های نظامی و مراکز حسّاس شهرها در مناطق غرب و شمال غرب کشور و همچنین توطئه‌چینی در سیستان ‌و بلوچستان و ترکمن‌صحرا، سودای تجزیة ایران اسلامی و در وهلة اوّل ایجاد کردستان مستقل را درسرمی‌پروراند، علیرغم حمایت‌های خائنانه و برنامه‌ریزی‌شدة دولت موقت و ابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهوری مخلوع، با شدت عمل و مقاومت قهرمانانة ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مردمیِ انقلاب که تحت لوای سپاه پاسداران گردهم آمده بودند، مواجه شد. بی‌تردید بزرگترین نقش محوری را در غائلة کردستان شهید علی صیّاد شیرازی بر عهده داشت، به نحوی که با ابلاغ حکم نمایندگی بنی‌صدر، به ایشان در مسائل کردستان در تاریخ 2/2/1359 و آغاز عملیات‌های کوبندة رزمندگان اسلام علیه ضدانقلاب تا اواخر شهریور ماه همان سال و با رسیدن به سردشت و آزادسازی شهرهای عمدة کردستان، می‌رفت که بساط ضدانقلاب در کردستان برچیده ‌شود. متأسفانه کارشکنی‌ها و تلاش شماری از کوته‌فکران و مشاوران نظامی بنی‌صدر و مخالفان رشد سپاه پاسداران موجب این شد که در دو حکم به فاصلة کمتر از یک ماه شهید صیاد شیرازی از کار برکنار و عملاً فعالیت‌های مشترک قرارگاه‌های تابعة آن تعطیل شود.‏
در مقابل، ارتش عراق با شروع تبلیغات سرسام‌آوری به افزایش روحیة خصومت و ایجاد کینه در مردم و نظامیان خود نسبت به ایران اقدام کرد و با خرید تجهیزات مدرن نظامی، ساخت پایگاه‌های جدید در مرز، احضار متولدین 1955 و 1956 به خدمت و فراخوانی نیروی ذخیرة ارتش، استعداد یگان‌های خود را فوق‌العاده گسترش داد. صدام که تا روز 31 شهریورماه 1359، 636 مورد تجاوز زمینی، هوایی، بمباران، غارت احشام مرز نشینان و... را در خاک میهن عزیزمان صورت داده بود و در مورّخة بیست و ششم همان ماه با لغو یک جانبة قرارداد مرزی و حسن همجواری 1975 الجزایر در مقابل دیدگان مجامع بین‌المللی، زمینه را برای آغاز جنگی تمام عیار علیه ایران اسلامی آماده کرده بود، با حملة 31 شهریورماه جبهه‌ای به طول 1352 کیلومتر را از جنوب شرقی آبادان تا شمال قصر شیرین تشکیل داد و بیش از 14 هزار کیلومترمربع از خاک کشورمان را اشغال کرد.‏
‏ در چنین وضعی که عراق 9 لشکر را وارد کارزار کرده بود و عملاً از پشتیبانی 12 لشکر زرهی، مکانیزه، و پیاده و 30 تیپ پیادة مستقل برخوردار بود و به جرأت می‌توان گفت هیچ نقصی از نظر تجهیزات و نیروی انسانی نداشت، مقایسة توان رزمی عراق با ارتش ایران نسبت برتریِ هشت به یک و طبق برخی برآوردها، 15 به یک ارتش عراق بر ارتش ایران را نشان می‌داد.2
متأسفانه به رغم این که این حمله و آغاز درگیری بین ایران و عراق کاملاً قابل پیش‌بینی و تهدیدهای موجود کاملاً ملموس بود، لیکن تحلیل‌های نادرست و سیاست‌های خائنانة ابوالحسن بنی‌صدر و اعوان و انصار وی در کابینة دولت موجب شده بود که ایران به منظور دفع این تجاوز آمادگی لازم را نداشته باشد.‏
‏ عمده‌ترین یگان‌های زمینی ارتش که از همان نخستین روز نبرد با ارتش عراق درگیر شدند، لشکر 92 زرهی خوزستان در منطقه جنوب و لشکر 81 زرهی کرمانشاه در منطقه غرب بودند. در این روز در تبادل آتش میان طرفین، توپخانة نیروی زمینی مستقر در آبادان، کارخانه تولید گاز فاو در عراق را به آتش کشید. به علاوه مواضع دشمن در امتداد ساحل جنوبی اروندرود زیر آتش سنگین نیروهای خودی قرارگرفت.‏
بر خلاف انتظار ستاد کل فرماندهی ارتش عراق، یگان‌های لشکر 92 زرهی با استعداد رزمی خود شجاعانه در مقابل نیروهای عراقی ایستادگی کردند و ارتش عراق مجبور شد نیروهای بیشتری را وارد خوزستان کند. دشمن پس از تصرف خونین پاسگاه فکه در مقابل دفاع دلاورانة یک گروه رزمی از تی37 زرهی شیراز، به مواضع گروه رزمی37 مستقر در تپه ماهوره‌ای فکه حمله می‌کند که با آتش دقیق و مقاومت شدید دلاور مردان ارتش مواجه و مجبور به عقب‌نشینی می‌شود. در همین روز گروه‌های رزمی ارتش جمهوری اسلامی ایران مانند گروه 138 پیاده از لشکر 21 و یک گروه رزمی از تیپ 84 خرم‌آباد هم به صفوف مدافعان ارتش اسلام می‌پیوندند.‏
در روز یکم مهر ماه، بر اساس تدبیر شهید سرلشکر ولی‌ا... فلّاحی، جانشین ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، خوزستان به سه منطقة عملیاتی تقسیم شد و قرارگاه هدایت کنندة عملیات در منطقة اهواز عملاً ترکیبی از شهید سرلشکر فلاحی، فرمانده لشکر 92 زرهی اهواز، شهید مصطفی چمران، فرمانده سپاه پاسداران و استاندار خوزستان تعیین شد. توپخانه‌های نیروی زمینی ارتش در منطقة خرمشهر و آبادان و توپخانة ساحلی نیروی دریایی در آبادان به شدّت و با تمامی امکانات خود، تأسیسات اقتصادی بصره و فاو را زیر آتش خود قرار دادند و ضایعات زیادی به تأسیسات عراق از فاو تا بصره واردکردند. و بدین ترتیب نبرد توپخانه‌ها از همان آغاز جنگ به صورت یک عنصر بسیار مهم جلوه‌گر شد. ‏
در روز دوم مهرماه، به دانشکدة افسری نیروی زمینی دستور داده شد که با تشکیل گردان‌های رزمی به خوزستان اعزام شوند. به این ترتیب 731 نفر دانشجو، 41 افسر و 24 درجه‌دار در 3 گردان سازماندهی و به جنگ‌افزارهای انفرادی، تیربار و آر.پی.جی‌ـ7 مجهز و آماده می‌شوند که در تاریخ 3/7/1359 از طریق هوا به اهواز اعزام شدند. در این روز در جبهة غرب، نبرد تیپ 1 زرهی لشکر 81 کرمانشاه در منطقة عمومی میمک بسیار چشمگیر بود. اگر چه حملة متقابل این تیپ به دشمن در نهایت به نتایج مطلوب ختم نشد، لیکن موجب شد ارتش عراق نتیجه‌گیری کند که در برآوردهای خود مرتکب اشتباه بزرگی شده است. ‏
در روز سوم مهر ماه، تهاجم نیروهای زمینی عراق به خرمشهر و آبادان با اجرای آتش شدید توپخانه آغاز شد. شدت آتش به حدی بود که فرمانده ایرانیِ منطقة نبرد گزارش می‌کند چنانچه با حملات هوایی ارتش، توپخانه دشمن خاموش نشود، ظرف چند ساعت خرمشهر با خاک یکسان خواهد شد. در حالی که وضع خرمشهر لحظه به لحظه وخیم‌تر می‌شد، گردان‌های دانشجویان دانشکدة افسری با یک قرارگاه هدایت کننده با 12 فروند هواپیمای سی-130به خوزستان اعزام شدند.‏
در ساعت 12:00 این روز، دشمن از سمت شمال به 5 کیلومتری خرمشهر رسید و خرمشهر به محاصرة نیروهای عراقی درآمد. به علت تداوم آتش دشمن و فشار حملات نیروهای عراقی، نیروهای مدافع خرمشهر شامل گردان 151 دژ لشکر 92 زرهی، گردان تکاوران دریایی، ژاندارمری، شهربانی، نیروهای مردمی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ساعت 14:40 به داخل شهر عقب‌نشینی و تلفات و ضایعات آنها ساعت به ساعت بیشتر می‌شود.‏
به جز دانشجویان دانشکدة افسری که به کمک یگان‌های لشکر 92 زرهی به منطقه وارد شدند، در این روز یک گروه رزمی شامل گردان 148 پیاده و یک گروهان تانک از مشهد به اهواز وارد شده و زیر امر تیپ 1 لشکر 92 قرار می‌گیرد. این یگان، اولین واحد تقویتی بود که به منطقة اهواز ـ سوسنگرد اعزام شد.‏
لشکر 92 زرهی در منطقه‌ای بسیار وسیع از چنگوله تا آبادان گسترش داشت و در مقابلِ آن، دستکم 5 لشکر زرهی، مکانیزه و پیادة دشمن در محورهای مختلف درگیر بودند که با آتش سنگین توپخانه و پشتیبانی هوایی پی در پی حمایت می‌شدند. در این روز سرهنگ غلامرضا قاسمی‌لو به عنوان فرمانده لشکر 92 زرهی تعیین شد. فرمانده جدید، یک قرارگاه فرماندهی برای غرب دزفول تشکیل داد که اوضاع آن منطقه را سر و سامان دهد و برای هدایت این قرارگاه، معاون لشکر را که تا آن روز سرپرستی لشکر را به عهده داشت، انتخاب و معرفی کرد.‏

پی‌نوشت‌ها:
 

1. «اتحاد ارتش و سپاه نویدگر پیروزی‌ها بود»، گفتگو با امیر سرتیپ مصطفی ارضی‌فر: فرمانده لشکر 21 حمزه سیدالشهداء، جمهوری اسلامی، 31/6/1387.‏
2. «چهرة راستین و شکست‌ناپذیر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران»، تفاهم، 27/1/1387. و تقویم تاریخ دفاع مقدّس، مرکز پژوهش‌های دفاع مقدّس نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ج 2، ص 19و154.‏
 

منبع: www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت: hasantaleb